helli32

خبر های دوره ۳۲

۸ مطلب با موضوع «متون» ثبت شده است

نمونه سوال فارسی

این یک نمونه سوال متون:

  



























(برای دانلود امتحان های بیش تر روی عکس  کلیک کنید)
۱ نظر
علی توفیقی

کلمات سخت متون از فصل 1 تا 3

فصل 1 :

فصل 2:

فصل 3:


۰ نظر
بهراد صادقی

هوشنگ مرادی کرمانی

 


Moradi.jpg



 

بیوگرافی و زندگی نامه

۰ نظر
علی توفیقی

آگهی شماره 5 انجمن فارسی سره

آگهی شماره 5 انجمن فارسی سره

۰ نظر
بهراد صادقی

داستان سیاوش (متون)

داستان در ادامه مطلب

۰ نظر
علی توفیقی

حکایت ۷ کتاب متون(دعای مادر)

دعای مادر

از بایزید بسطامى، رحمة اللّه علیه، پرسیدند که
ابتداى کار تو چگونه بود؟ گفت: من ده ساله بودم، شب
از عبادت خوابم نمى بُرد.
شبى مادرم از من درخواست کرد که امشب سرد
است، نزد من بخُسب.
مخالفت با خواهش مادر برایم دشوار بود؛ پذیرفتم

آن شب هیچ خوابم نبرد و از نماز شب بازماندم.

یک دست بر دست مادر نهاده بودم و یک دست زیر سر
مادر داشتم.
آن شب هزار «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد » خوانده بودم.
آن دست که زیر سر مادرم بود، خون اندر آن خشک
شده بود. گفتم: «اى تن، رنج از بهِر خداى بکش .»
چون مادرم چنان دید، دعا کرد و گفت: «یا رب،
تو از وى خشنود باش و درجتش، درجهٔ اولیا گردان .»
دعاى مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا بدین
جاى رسانید.
بُستان العارفین


دریافت فایل صوتی

۰ نظر
علی توفیقی

شعر پروین اعتصامی

به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
که هر که در صف باغ است صاحب هنریست

بنفشه مژدهٔ نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست

بجز رخ تو که زیب و فرش ز خون دل است
بهر رخی که درین منظر است زیب و فریست

جواب داد که من نیز صاحب هنرم
درین صحیفه ز من نیز نقشی و اثریست


میان آتشم و هیچگه نمیسوزم
هماره بر سرم از جور آسمان شرریست

علامت خطر است این قبای خون آلود
هر آنکه در ره هستی است در ره خطریست

بریخت خون من و نوبت تو نیز رسد
بدست رهزن گیتی هماره نیشتریست

خوش است اگر گل امروز خوش بود فردا
ولی میان ز شب تا سحر گهان اگریست

از آن، زمانه بما ایستادگی آموخت
که تا ز پای نیفتیم، تا که پا و سریست

یکی نظر به گل افکند و دیگری بگیاه
ز خوب و ز شب چه منظور، هر که را نظریست

نه هر نسیم که اینجاست بر تو میگذرد
صبا صباست، به هر سبزه و گلش گذریست

میان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند
که گل بطرف چمن هر چه هست عشوه‌گریست

تو غرق سیم و زر و من ز خون دل رنگین
بفقر خلق چه خندی، تو را که سیم و زریست

ز آب چشمه و باران نمی‌شود خاموش
که آتشی که در اینجاست آتش جگریست

هنر نمای نبودم بدین هنرمندی
سخن حدیث دگر، کار قصه دگریست

گل از بساط چمن تنگدل نخواهد رفت
بدان دلیل که مهمان شامی و سحریست

تو روی سخت قضا و قدر ندیدستی
هنوز آنچه تو را مینماید آستریست

از آن، دراز نکردم سخن درین معنی
که کار زندگی لاله کار مختصریست

خوش آنکه نام نکوئی بیادگار گذاشت
که عمر بی ثمر نیک، عمر بی ثمریست

کسیکه در طلب نام نیک رنج کشید
اگر چه نام و نشانیش نیست، ناموریست

   فایل صوتی:

۰ نظر
آرین کسایی

امتحان متون

این هم یک سری نمونه سوال برای درس متون و ادبیات فارسی

۱ نظر
علی توفیقی